کد مطلب:33977 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:168

کتابی شگفت











نهج البلاغه نازله ی روح امیرمومنان علی بن ابی طالب (ع) و چون خود ان حضرت شگفت و شگفت آور است و همان گونه كه مولای موحدان، آدمیان را شیفته و واله خود می سازد، نهج البلاغه نیز با روی آورندگان به خود چنین می كند.

نهج البلاغه از وجوه مختلف شگفت و بی نظیر و در والاترین مرتبه است: الفاظ و جملات، بافت و هندسه ی كلام، قوت و استحكام، آهنگ و موسیقی كلام، لطافت و سحربیان و معانی و تاثیر بر جان. استاد شهید، مرتضی مطهری در این باره می نویسد:

«از امتیازات برجسته ی سخنان امیرالمومنین كه به نام نهج البلاغه امروز در دست ما است، این است كه به زمینه ای خاص نیست. علی (ع) به تعبیر خودش تنها در یك میدان اسب نتاخته است در میدانهای گوناگون كه احیانا بعضی با بعضی متضاد است تكاور بیان را به جولان آورده است. نهج البلاغه شاهكار است، اما نه تنها در یك زمینه،

[صفحه 153]

مثلا: موعظه، یا حماسه، یا فرضا عشق و غزل، یا مدح و هجا و غیره، بلكه در زمینه های گوناگون.

اینكه سخن شاهكار باشد ولی در یك زمینه البته زیاد نیست و انگشت شمار است، ولی به هر حال هست. اینكه در زمینه های گوناگون باشد ولی در حد معمولی نه شاهكار، فراوان است، ولی اینكه سخنی شاهكار باشد و در عین حال محدود بهزمینه ای خاص نباشد، از مختصات نهج البلاغه است. بگذریم از قرآن كریم كه داستانی دیگر است، كلام شاهكار را می توان پیدا كرد كه به اندازه ی نهج البلاغه متنوع باشد؟

سخن نماینده ی روح است. سخن هر كس به همان دنیایی تعلق دارد كه روح گوینده اش به آنجا تعلق دارد. طبعا سخنی كه به چندین دنیا تعلق دارد نشانه ی روحیه ای است كه در انحصار یك دنیای بخصوص نیست. و چون روح علی (ع) محدود به دنیایی خاص نیست، در همه ی دنیاها و جهانها حضور دارد و به اصطلاح عرفا، انسان كامل» و «كون جامع». «جامع همه ی حضرات» و دارنده ی همه ی مراتب است، سخنش نیز به دنیایی خاص محدود نیست. از امتیازات سخن علی این است كه به اصطلاح شایع عصر ما چند بعدی است، نه یك بعدی.

خاصیت همه جانبه بودن سخن علی و روخح علی مطلبی نیست كه تازه كشف شده باشد، مطلبی است كه حداقل از هزار سال پیش اعجابها را برمی انگیخته است. سید رضی كه به هزار سال پیش تعلق دارد، متوجه این نكته و شیفته ی آن است، می گوید: «از عجایب علی (ع) كه منحصر به خود او است و احدی با او در این جهت شریك نیست، این است كه وقتی انسان در آن گونه سخنانش كه در زهد و موعظه و تنبه است تامل می كند و موقتا از یاد می برد كه گوینده ی این سخن، خود، شخصیت اجتماعی عظیمی داشته و فرمانش همه جا نافذ و مالك الرقاب عصر خویش بوده است، شك نمی كند كه این سخن از آن كسی است كه جز زهد و كناره گیری چیزی را نمی شناسد و كاری جز عبادت و ذكر ندارد، گوشه ی خانه یا دامنه ی كوهی را برای انزوا اختیار كرده، جز صدای خود چیزی نمی شود و جز شخص خود كسی را نمی بیند و از اجتماع و هیاهوی ن بی خبر است. كسی باور نمی كند كه سخنانی كه در زهد و تنبه و موعظه تا این حد موج دارد و اوج گرفته است، از آن كسی است كه در میدان جنگ تا قلب لشكر فرومی رود، شمشیرش در اهتزاز است و آماده ی ربودن سردشمن است، دلیران را به خاك می افكند و

[صفحه 154]

از دم تیغش خون می چكد و در همین حال این شخص زاهدترین زهاد و عابدترین عباد است.»[1].

سید رضی آنگاه می گوید: «من این مطلب را فراوان با دوستان در میان می گذارم و اعجاب آنها را بدین وسیله برمی انگیزم.»[2].

شیخ محمد عبده نیز تحت تاثیر همین جنبه ی نهج البلاغه قرار گرفته است، تغییر پرده ها در نهج البلاغه و سیر دادن خواننده به عوالم گوناگون بیش از هر چیز دیگر مورد توجه و اعجاب قرار گرفته است، چنانكه خود او در مقدمه ی شرح نهج البلاغه اش اظهار می دارد.»[3].

شیخ محمد عبده می نویسد:[4].

«به واسطه ی اطلاع بر كتاب نهج البلاغه به طور تصادف و بدون رنج و كوشش، حكم تقدیر با من روی وفاداری نشان داده است. در هنگام آشفتگی حال و تشویش خاطر و گرفتاریهای گوناگون و خستگی از كار بر این كتاب دست یافتم، آن را موجب تسلیت و وسیله ی خلوت دانستم. بعضی از صفات آن را از نظر گذراندم و قسمتی از عبارات آن را از موارد مختلف و موضوعات متفرق تامل كردم. در هر مقامی در صفحه ی خیال میدان جنگی را برپا می دیدم، گویا آتش زد و خورد در گرفته و حمله های پی در پی شروع شده است، در آن میان برای بلاغت اقتدار و دولتی است و برای فصاحت سرفرازی و صولتی است، اوهام نیز به سركشی و تاخت و تاز در آمده، شكوك هم به فعالیت و بازیگری برخاسته، لشكرها و دسته های جنگجوی خطابه در صفوف منظم قرار گرفته با پیوستگی و نظمی كامل پیش می روند، با شمشیرهای منطق درخشان و نیزه های دل شكاف برهان، به كارزار پرداخته و با داندانهای تیز، خون قلبها را مكیده (ماده اوهام را از قلبها بیرون می كشند) و تاخت و تاز وسوسه ها را از كار می اندازند، خیالات فاسد را هر یك پس از دیگری به خاك هلاك می افكنند. چیزی نمی گذشت حق را فیروزمند و باطل را در هم شكسته و گرد و غبار فتنه را فرونشسته می دیدم. هیجان شوك آرام شده، هرج و مرج و اشتباهات برطرف گردیده،زمامدار این دولت عقل و منطق، قهرمان این حمله ی بلاغت و سخنوری همان پرجمدار فاتحش امیرالمومنین علی بن ابی طالب است. وه چه مناظری در تامل صفحات این كتاب در جلوی دیده ی عقل نمایان می گشت، از هر موضعی به موضع دیگر منتقل می شدم، حس می كردم كه منظره ها تغییر می یابد! مشاهداتی نو به نو پیش می آید. گاهی خود را در عالمی می دیدم كه ارواح عالیه در

[صفحه 155]

حله هایی از عبارات زیبا و به تعمیرش سرگرم بودند و آن ارواح در اطراف نفوس زكیه طواف می كردند و به قلبهای پاك از آلایش نزدیك می شدند و با وحی ضمیر به رشدش هدایت می كردند و به طرف هدفهای عالی متوجهش می كردند و از لغزشگاهها بركنارش می بردند و به شاهراه فضل و كمالش می رساندند.

زمانی از پشت پرده ی عبارات قیافه های عبوس و دندانهای تیز آشكار می گشت، ارواح مقدسی می دیدم در پوست پلنگ و با چنگال شكاری كه برای ربودن صید، خود را درهم كشیده به چابكیاز جا جسته و دلها را چون باز شكاری صید نموده و از چنگال هواهای پستش ربوده و عقاید باطل و اندیشه های شیطانی رااز میان برده است.

بار دیگر عقلی نورانی را كه شباهتی به مخلوق جسمانی نداشت مشاهده می كردم از موكب الهی جدا شده خود را پیوسته ی روح انسانی نموده و روح انسانی را از آلودگیها و پوششهای طبیعی برهنه كرده، تا ملوت اعلا صعودش داده و تا حد منظره های اجلی بالایش برده و پس از خلاصی اش از شائبه های اشتباهات در ردیف قدسیان نشئه عمران قرارش داده است.

و در لحظاتی چند، با گوش جان، آهنگ ندای آن خطیب حكمت را می شنیدم كه زمامداران و اولیای امور امت را می خواند تا به مواقع صواب آشنا و به مواضع اشتباهاتشان بینا كند و از لغزشها بهراساند و به دقایق سیاست و راههای حساس حیاتی متوجهشان گرداند. سپس ن را بالای كرسی سیاست برنشانده به مقام عالی تدبیر مملكت صعودشان داده خود مراقب جزئیات حسن سلوك و رفتار آنان است...

هیچ مقصودی از مقاصد عالی را در نظر نگرفته مگر آنكه حقش را به نحو اتم و اكمل ادا كرده و هر اندیشه ی دقیق و فكری كه در خاطر آمده با قدرتی مخصوص آن را در لباس عبارات رسا تعبیر نموده است.»[5].

الفاظ نهج البلاغه چون گوهرهایی به نیكویی و هنرمندی تراش خورده و چون مرواریدهای سفته و با نظمی خاص به رشته در آمده است كه در خدمت والاترین معانی و عمیق ترین اندیشه و موثرترین ذوق انسانی قرار گرفته و از موسیقی ویژه ی آن موضوع بهره مند شده است، به گونه ای كه این الفاظ و معانی در موضوعات متنوع و رنگارنگ، خواننده را با خویش همراه می سازد و در عرصه های گوناگون سیر می دهد، عواطفشرا متاثر می نماید، روحش را تلطیف می كند، عقلش را نورانی می سازد و دیده اش را بصیر می نماید.

[صفحه 156]

«تعجب ادبا تنها به ملاحظه انجام الفاظ نهج البلاغه نیست و دهشت تحیر دانشمندان منحصر به این نیست كه تفوق معانی بلیغ آن به سر حد اعجاز رسیده است، بلكه تمام شفتی و تحیر انسان، همه و همه در تنوع مقاصدی است كه در این خطبه ها و كلام است و هدفها و منظورهای گوناگونی است كه در آن می باشد.

می بینید ضمن اینكه از وعظ و پند و اندرز و زهد و زجر سخن می گوید، به امور جنگی و بسیج عمومی برای جهاد می پردازد، سپس رشته ی سخن را به آموزش عملی آنها و درسهای عالی از چگونگی آسمانها و بحثهای نجومی و اسراری از موجودات زمینی و آنچه در آسمان نهفته است می كشاند و از آنجا به فلسفه ی آفرینش و اثبات وجود آفریدگار جهان و تفنن در معارف الهی و بحث خداشناسی و كیفیت مبدا و معاد پرداخته و توجه خود را به امور مملكت داری و سیاست كشوری و زندگی ملتها معطوف می دارد و به دنبال آن از آشنا سختن مردم به فضایل اخلاقی و قوانین اجتماعی و آداب معاشرت و مكارم ا خلاق و ظواهر زندگی دنیا و غیر از اینها از مقاصد گوناگونی كه با متجلی ترین مظاهر خود در نهج البلاغه می درخشد، سخن می گوید.»[6].

نهج البلاغه چشمه ای است از خورشید حقیقت كه رایحه ی وحی الهی و شمیم كلام نبوی از آن استشمام می شود. كتابی كه دربر گیرنده حكمتهای متعالی، قوانین راستین سیاسی، مواعظ نورانی، سلوك الهی، نظام تربیتی، آیین حكومتداری، سنتهای تاریخی و عرفان حقیقی است. شیخ آقابزرگ تهران درباره ی این كتاب شگفت می نویسد:

«پس از انقطاع وحی الهی كتابی از نظر اعتماد و اطمینان چون نهج البلاغه تدوین نشده اس. نهج البلاغه راه روشن علم و عمل است كه پرتوی از علم الهی بر آن تاییده است و بوی خوش كلام نبوی از آن به مشام می رسد. نهج البلاغه صدف مرواریدهای حكمت و گنجینه یاقوتهای سخن است. موعظه های رسا و پر نفوذ آن در میان خطبه ها و نامه ها قلبها را مجذوب می سازد و به سوی خود می كشد و كلمات قصار و حكمتهای كوتاه آن ضامن سعادت دنیا و آخرت است و جویندگان حقیقت را به دیدن گمگشته ی خویش ارشاد و راهنمایی می كند و فرزانگان را به راه سیاست و سیادتشان رهنمون می سازد.»[7].

«نهج البلاغه از لحاظ اشتهار و مقام والا و ارزشمندی و جایگاه بلندی كه دارد همچون آفتاب نیمروز است كه درخشش و روشنی آن بر كسی پوشیده و پنهان نیست و

[صفحه 157]

چقدر زشت است كه خردمند بینا بپرسد كه آفتاب تابان چیست؟ در حالی كه می بیند پرتو آن سراسر عالم را فراگرفته است. نهج البلاغه نیز چنین است، زیرا آوازه ی آن شرق و غرب عالم را پر ساخته و اخبار آن به گوش جهانیان رسیده است. از تعلیمات آن تمام افراد نوع بشر نورانی می شوند و بهره می گیرند، زیرا محتوای این كتاب از گنجینه ی وحی الهی صادر گردیده است. نهج البلاغه در تبلیغ و تعلیم برادر قرآن كریم است، دوای درد هر دردمندی و داروی هر بیماری در آن است و آن دستورالعملی است كه موجبات رسیدن به سعادت زندگی این جهانی و سیادت زندگی آن جهانی را فراهم می سازد، با این فرق كه قرآن را حامل وحی الهی بر قلب پیامبر امین (ص) نازل كرده است و نهج البلاغه انشای باب مدینه ی علم پیامبر و حامل وحی او، سرور یكتاپرستان و پیشوای پرواپیشگان، امیرمومنان علی (ع) است.»[8].

نهج البلاغه سرچشمه ی معارف الهی و حكمت نورانی است. پرفسور هانری كربن می نویسد:

«نهج البلاغه پس از قرآن و احادیث پیامبر، در درجه ی نخست اهمیت قرار دارد، نه تنها به طور كلی برای حیات مذهبی تشیع، بلكه برای تفكر فلسفی شیعه. از این رو می توان نهج البلاغه را از مهمترین سرچشمه های اصول عقاید دانست كه از طرف متفكران شیعه و بویژه از سوی متفكران دوره ی چهارم مورد توجه وتعلم قرار گرفته است.

تاثیر این كتاب از چند هت احساس می شود: تنظیم ارتباط منطقی در كلام، روش استنتاج صحیح و اصولی، ابداع و خلق اصطلاحات فنی در زبان عربی كه این اصطلاحات با زیبایی و غنای فراوان در زبان ادبی و فلسفی وارد شده است و همه اینها از متون یوینانی حه به زبان رعبی ترجمه شده كاملا مستقل است...

فلسفه ی شیعه تركیب و شكل خاص خود را از این سرچشمه اتخاذ كرده است، زیرا متفكران شیعه با توه به آنكه كلمات امام، یك دوره ی كامل فلسفه را تشكیل می دهد، از این كتاب كلیه ی مطالب مربوط به الهیات را استنساخ كرده اند.»[9].

نهج نه تنها سرچشمه ی معرفتهای نورانی است، بلكه طبیب الهی نفوس انسانی است. به تعبیر استاد امین نخله: «هرگاه كسی بخواهد بیماری نفس خود را درمان نماید، باید به كلام امام در نهج البلاغه روی آورد و راه رفتن در پرتو نهج البلاغه را بیاموزد.»[10].

[صفحه 158]

روی آوردن به نهج البلاغه، به منزله ی نشستن رد مدرسه ی تعلیم و تربیت امیرمومنان (ع) و تاثیر گرفتن از روح آن حضرت و پرورده شدن به خوی آن حضرت است. دكتر زكی مبارك می گوید: «من معتقدم كه مطالعه ی نهج البلاغه، روح مردانگی و شهامت و عظمت نفس را به انسان انتقال می دهد، زیرا از روح پرتوانی صادر شده است كه در دشواریها و مصیبتها باهمت شیرگونه ی خود مواجه گشت.»[11].

شگفتی الفاظ و معانی نهج البلاغه و هندسه ی معجزه آسا و موسیقی قدسی آن هر انسان صاحب ذوق و اندیشه را متاثر و منقلب می سازد. «جرج جرداق» اندیشمند برجسته مسیحی در برخورد با نهج البلاغه، این كتاب شگفت را چنین توصیف می كند:

«آیا درباره ی نهج البلاغه تحقیقی كرده ای؟ نهج البلاغه كه از فكر و خیال و عاطفه آیاتی به دست داده كه تا انسان هست و تا خیال و عاطفه و فكر انسانی وجود دارد، با ذوق بدیع ادبی و هنری او پیوند خواهد داشت. ایات به هم پویسته و متناسب، جوشان از حسی عمیق و ادراكی ژرف، بیان شده با شور و شوق واقعیت و گرمی حقیقت، با میل به شناخت ماورای این حقیقت و واقعیت... زیبا و نغز كه زیبایی موضوع و بیان در آن به هم آمیخته تا آنجا كه تعبیر با مدلول و شكل با معنی چنان یكی می شود و متحد می گردد كه حرارت با آتش و نور با خورشید و هوا با هوا یكی هستند! و تو در قبال آن چیزی نیستی مگر به مثابه ی مردی در برابر سیل خروشان و دریای مواج و بادی كه می وزد و تكان می دهد. یا مانند مردی در مقابل یك پدیده ی طبیعی كه باید بالضروره و به حكم جبر جریان، به آن نحوی باشد كه اكنون هست... با یگانگی و وحدتی كه اگر در اجزای آن تغییری داده شود، وجود آن می رود و تغییر ماهیت می دهد!

بیانی است كه در اشتراك حس شنوایی با عقل آن چنان است كه معانی را به شكل زمزمه ها و سرودهایی در می آورد كه آنها آن سان كه طبیعت زنده می خواهد و می جوید، خود دارای معانی كاملی هستند. و از نقطه نظر اشتراك حس دید و بینایی با عقل به طوری است كه گویی معانی را به صورت تابلوهای هنری بدیعی در می آورد كه دارای خطوط،شكلها و رنگهایی است و ناگهان برای تو جهانی است مملو از بدایع هنری، آمیخته با شكلها و آهنگها، سرودها و رنگها!

بیانی است كه اگر برای انتقاد سخن گوید، گویی تندباد خروشانی است. اگر فساد و مفسدین را تهدید كند همچون آتشفشانهای سهمناك و پرغرش زبانه می كشد و اگر به

[صفحه 159]

استدلال منطقی بپردازد، عقلها و احساسات و ادراركات بشری را مورد توجه قرار می دهد و راه هر دلیل و برهانی را می بندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت می كند و اگر به رای و تفكر و دقت دعوت كند، حس و عقل را در تو همراه می سازد و به سوی آنچه كه می خواهد سوق می دهد و تو را با جهان و هستی پیوند می دهد و نیروها و قوای تو را متحد می گرداند تا حقیقت را كشف كنی! و اگر تو را پند و اندرز دهد، مهر پدر و عاطفی پدری و راستی و وفای انسانی و گرمی محبت بی انتها را در آن خواهی یافت. و اگر برای تو از ارزش هستی و زیباییهای خلقت و كمالات جهان هستی سخن گوید، آنها را با مركبی از نور ستارگان در قلب تو می نویسد!

بیانی است بلاغت از بلاغت و قرآنی از قرآن! بیانی است كه در اسباب و اصول بیان عربی، به آنچه كه بوده و خواهد بود، پیوند دارد، تا آنجا كه درباره ی گفته اند: گفتار او از كلام خداوند پایین تر و از سخن مخلوق بالاتر است.»[12] و نهج البلاغه چنین كتاب شگفتی است.

دكتر زكی نجیب در این باره می نویسد: «هنگامی كه به همین منتخب كلمات امام علی (ع) كه شریف رضی برگزیده و بدان نهج البلاغه نام نهاده است به دقت می نگریم، خود را در مقابل دنیایی از شگفتی تعبیر و عمق معنی، حیرت زده می یابیم. اگر بخواهیم گفته های علی (ع) را تحت عناوینی كلی قرار دهیم، ملاحظه می شود كه بخش اعظم آن در اطراف سه موضوع اصلی، خدا، جهان و انسان دور می زند و این هر سه، موضوعاتی است كه همواره اهم كوشش فیلسوفان گذشته و حال، بدان برمی گردد.»[13].


صفحه 153، 154، 155، 156، 157، 158، 159.








    1. مقدمه نهج البلاغه، صص 36 -35.
    2. همان ص 36.
    3. سیری در نهج البلاغه، صص 28 -26.
    4. شرح نهج البلاغه عبده، صص 12 -11.
    5. سید محمد مهدی جعفری، پرتوی از نهج البلاغه، پژوهش و برگردان و ویراستاری با استفاده از ترجمه ی سید محمود طالقانی، چاپ اول،سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372 ش. ج 1، صص 65 -63.
    6. در پیرامون نهج البلاغه، صص 24 -23.
    7. الذریعه، ج 4، ص 144.
    8. همان، ج 14، ص 111.
    9. P.4691, Paris, Galimard. Vol, Philosophie al ed dramilag, Corbin,Henri.
    10. مصادر نهج البلاغه، ج 1، صص 92 -91.
    11. عبقریه الشریف الرضی، ج 1، ص 296.
    12. جرج جرداق، امام علی، صدای عدالت انسانیت، ترجمه ی سید هادی خسروشاهی،موسسه ی مطبوعاتی فراهانی، 1344 ش. ج 1، صص 68 -66.
    13. المعقول و اللامعقول فی التراث العربی، ص 30، به نقل از: محمد حسن آل یاسین، نهج البلاغه از كیست؟ ترجمه ی محمود عابدی، چاپ اول، بنیاد نهج البلاغه، 1360، ش. ص 18.